فیلمنامهی زندهگی (12)
امروز 20 آذر ماه 86 است و شیدا همراه پدر، مادر و خواهرش منزل مدیار دعوت هستند. شیدا پس از حضور خانواده مدیار در خانه شان به عنوان خواستگاری، مدتی بیمار شد و به علت نفس تنگی که برای اش پیش آمده بود، چند روزی را در بیمارستان سپری کرد. در این مدت مدیار، برای شیدا انگشتری که شیدا پیش از بستری آن را دیده بود و از آن خوشش می آمد و به شکل دانه برفی زیبا بود را برای شیدا تهیه کرد تا آن را در موقعیتی مناسب به شیدا هدیه دهد.
خانواده ی شیدا با استقبال گرم خوانواده ی مدیار رو به رو می شوند و باز هم اظهار نظرهای سیاسی شدت می گیرد و می گویند و می خندند. در آن روز شیدا به اتاق مدیار می رود و کتابخانه ی دوست داشتنی او را می بیند و تصمیم می گیرد از این پس فقط و فقط کتاب به او هدیه دهد. به دلیل این که شوق مدیار برای کتاب خواندن را بسیار دوست داشت و تا آن زمان کتاب های زیادی را به عنوان هدیه از مدیار دریافت کرده بود.
خانواده ی شیدا با استقبال گرم خوانواده ی مدیار رو به رو می شوند و باز هم اظهار نظرهای سیاسی شدت می گیرد و می گویند و می خندند. در آن روز شیدا به اتاق مدیار می رود و کتابخانه ی دوست داشتنی او را می بیند و تصمیم می گیرد از این پس فقط و فقط کتاب به او هدیه دهد. به دلیل این که شوق مدیار برای کتاب خواندن را بسیار دوست داشت و تا آن زمان کتاب های زیادی را به عنوان هدیه از مدیار دریافت کرده بود.
آن جلسه هم به خوبی تمام می شود و قرارمی شود از این پس شیدا و مدیار رفت و آمد بیشتری با هم و خانواده های هم داشته باشند و شب یلدا نیز که نزدیک است، دو خانواده در کنار هم باشند.
این بار نیز مادر، پدر و خواهر شیدا به منزل برگشتند و شیدا و مدیار باز هم بیرون رفتند تا دوری بزنند و در مورد حرف های رد و بدل شده اظهار نظر کنند.
مدیار: اصلا باورم نمی شد که این قدر همه چیز خوب و بی دردسر پیش بره.
شیدا: من هم. این رو مدیون خانواده های خوبمون هستیم که به خواسته های ما احترام گذاشتند.
مدیار با خنده: می بینم که امروز اومدی خواستگاری من.
شیدا با خنده: نخیرم. اول شما اومدید. امروز هم باز اومدم که دوباره خواستگاریم کنی.
شیدا و مدیار مانند بچه هایی که سرشار از لذت هستند و بقیه ی مسائل را فراموش می کنند، در کنار هم خوش هستند و امیدوار...
پی نوشت 1: امروز ویندوز کامپیوترمشکل پیدا کرده و من نتوانستم مانند همیشه از طریق نرم افزار، رسم الخط را رعایت کنم.
پی نوشت 2: عکس العمل ها به این نوشته ها برام خیلی جالبه.
برچسبها: فیلم نامه، خواستگاری، شیدا، مدیار
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی