هوای تازه

۱۳۸۷ بهمن ۴, جمعه

فیلم‌نامه‌ی زنده‌گی (5)

داخلی، راه‌روی طبقه‌ی دوم دانش‌کده‌ی علوم اجتماعی، واحد تهران مرکز دانش‌گاه آزاد.
امتحان‌ شروع شده است. برگه‌ها پخش شده و همه‌ی بچه‌ها مشغول نوشتن در برگه‌ها هستند که از انتهای راه‌رو پس از مدت‌ها، مدیار با دست‌بند ظاهر می‌شود در حالی‌که سربازی نیز او را هم‌راهی ‌می‌کند.
همه‌ی بچه‌ها سر از برگه‌ها بلند می‌کنند و به او نگاه می‌کنند. لذت قرار گرفتن در فضایی دیگر به جز زندان، در نگاه مدیار موج می‌زند. با تکان دادن سر به همه‌ی بچه‌ها سلام می‌کند و او را به کلاسی در انتهای راه‌رو می‌برند تا از او امتحان بگیرند.
شیدا با ناباوری تمام این اتفاق‌ها را نگاه می‌کند و وقتی مدیار با نگاه مهربان‌اش از شیدا می‌گذرد، شیدا سر را برمی‌گرداند و با نگاه او را تا کلاسی که می‌برند، دنبال می‌کند.
امتحان تمام شده است و بچه‌ها مدیار را که در کنار در ورودی دانش‌گاه ایستاده، در آغوش می‌گیرند و صد ای خنده و شادی مدیار و بچه‌ها به هوا بلند می‌شود و شیدا تمام این‌ها را از دور نگاه می‌کند و به یاد کمپینی که برای آزادی مدیار درست شده است و حکم سنگین‌اش است...

برچسب‌ها:

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]



<< صفحهٔ اصلی


 
Free counter and web stats Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com